جنبش سورئالیستی ، که در دهه 1920 ظهور کرد ، به دنبال انقلابی در شیوه درک مردم واقعیت و هنر بود. هنرمندان سوررئالیست در اعماق ضمیر ناخودآگاه به کاوش در قلمرو زمان و مکان از طریق تکنیک های آوانگارد و تصاویر غیر متعارف پرداختند.
تکنیک های آوانگارد
هنرمندان سوررئالیست از تکنیک های مختلف آوانگارد برای به چالش کشیدن بازنمودهای سنتی زمان و مکان در آثار خود استفاده کردند. یکی از این تکنیک ها ، نقاشی خودکار است که شامل این امکان است که دست را بدون کنترل آگاهانه به طور تصادفی در کاغذ حرکت کند. این عمل با هدف دور زدن افکار منطقی و ضربه زدن به ناخودآگاه ، و در نتیجه تصویری شبیه به رویایی و تحریف شده از فضا و زمان انجام شد.
یکی دیگر از تکنیکهای برجستهای که توسط سوررئالیستها استفاده میشود، دکالکومانیا است، که در آن رنگ روی بوم اعمال میشود و سپس روی سطح دیگری فشار داده میشود و الگوهای غیرقابلپیشبینی ایجاد میکند که حس عدم جهت گیری فضایی را برمیانگیزد. این روش نه تنها مرزهای بین اشیاء و فضا را تار می کند بلکه دیدگاههای متعارف را در مورد گذر زمان به چالش می کشد.
کاوش در ضمیر ناخودآگاه
تصویر ضمیر ناخودآگاه محور کاوش سورئالیستی زمان و مکان است. هنرمندان سوررئالیست، مانند سالوادور دالی و رنه ماگریت، در پی ترسیم سیالیت و ماهیت غیرخطی ناخودآگاه، فراتر از محدودیتهای زمانی زمانی و بازنمایی فضایی متعارف بودند. آثار آنها اغلب در کنار هم قرار دادن اشیاء و محیطهای به ظاهر نامرتبط را نشان میدهند که حسی از فضای درهمرفته و موقتی ناپیوسته را ایجاد میکنند.
به چالش کشیدن نظریه هنر سنتی
سوررئالیسم، به عنوان یک جنبش هنری، با سرپیچی از محدودیت های بازنمایی منطقی زمان و مکان، چالشی عمیق برای نظریه هنر سنتی ایجاد کرد. هدف هنرمندان سوررئالیست با پذیرش غیرمنطقی، رویایی، و غیرعادی، برهم زدن درک متعارف واقعیت و برهم زدن تفسیرهای عقلانی هنجاری از زمان و مکان در هنر بود. این جنبش بینندگان را تشویق کرد تا در سطح ناخودآگاه با آثار درگیر شوند و از آنها دعوت کرد تا درک خود از واقعیت و محدودیتهای تئوری هنر سنتی را زیر سوال ببرند.
تفسیر مجدد واقعیت
هنرمندان سوررئالیست از طریق رویکرد غیرمتعارف خود به زمان و مکان، قصد داشتند واقعیت را به عنوان یک ساختار ذهنی و سیال، عاری از مرزهای زمانی و مکانی صلب تفسیر کنند. آثار آنها حس بیزمانی را برمیانگیزد، جایی که گذشته، حال و آینده با یکدیگر همگرا میشوند و فضاها به روشهای معمایی با یکدیگر ترکیب میشوند که مفاهیم متعارف چشمانداز و انسجام فضایی را به چالش میکشند.
تأثیر بر نظریه هنر
کاوش سوررئالیستی زمان و مکان همچنان بر نظریه هنر تأثیر قابل توجهی دارد. چالش آن با دیدگاههای سنتی، نسلهای بعدی هنرمندان را برانگیخت تا بازنمایی واقعیت را تجربه کنند و با رابطه پیچیده بین زمان، مکان و آگاهی انسان درگیر شوند.